حکایت «شغال در خُمّ رنگ»
حکایت «شغال در خُمّ رنگ»
شغالی به درونِ خم رنگآمیزی رفت و بعد از ساعتی بیرون آمد, رنگش عوض شده بود. وقتی آفتاب به او میتابید رنگها میدرخشید و رنگارنگ میشد...
تعداد بازديد : 760
تاریخ انتشار: پنج شنبه 1 مهر 1395 ساعت: 8:51
برچسب ها : حکایت,حکایت جالب،حکایت آموزنده,




حکایت های شنیدنی
راز پشمک حاج عبدالله
حتما نام برند پشمک حاج عبدالله به گوشتون خورده؛
بعدش حتما یه خورده تعجب کردین و یا حتی خندیدین، اما راز نام گذاری این برند چیست؟؟؟
تعداد بازديد : 1108
تاریخ انتشار: پنج شنبه 31 تير 1395 ساعت: 12:50
برچسب ها : داستان آموزنده,حکایت های شنیدنی,داستان,




ضرب المثل چشم روباه كه به دمب گرگ بيفتد حساب پيه و دمبه خودش را ميكند
ضرب المثل چشم روباه كه به دمب گرگ بيفتد حساب پيه و دمبه خودش را ميكند
يك روز سرد و زمستاني، يك گرگي توي كوه دنبال طعمه ميگشت. آنطرفترش هم يك روباهي ايستاده بود كه چند روز بود چيزي گير نياورده بود و گرسنه مانده بود. تا چشم روباه به گرگ افتاد پيش رفت و بعد از سلام و عليك گفت: «حالت چطوره رفيق؟»
تعداد بازديد : 672
تاریخ انتشار: چهار شنبه 30 تير 1395 ساعت: 10:30
برچسب ها : داستان ضرب المثل،ریشه تاریخی ضرب المثل,




ضرب المثل های ترکی با معنی
ضرب المثل های ترکی با معنی
تولکویه دئدیلر هانی شاهدون دئدی قویروغوم.
«به روباهه گفتن شاهدت کیه؟ گفت: دمبم.»
تعداد بازديد : 851
تاریخ انتشار: پنج شنبه 10 تير 1395 ساعت: 6:50
برچسب ها : ضربل المثل,سخنان بزرگ,ضرب المثل ترکی,ترکی,حکایت,




برنامه اندرویدی روانشناسی
برنامه اندرویدی روانشناسی
این برنامه مطالب مفید و سودمنده را به صورت دسته بندی شده در اختیار شما قرار می دهدمیتوانید این برنامه زیبا را دانلود کرده و در گوشی همراه خود نصب نمایید و با وصل شدن به شبکه اینترنتی مطالب را در اختیار شما قرار میدهد.
تعداد بازديد : 1096
تاریخ انتشار: پنج شنبه 9 ارديبهشت 1390 ساعت: 16:27
برچسب ها : دانلود برنامه روانشناسی,




ضرب المثل اشتهایم آمد
هرگاه كسي بنا به مصلحت، از چيزي روي بگرداند يا از كاري دست بكشد اما بعد صرفه خود را در آن ببيند و پشيمان شود و دوباره به آن چيزي رو بياورد يا به آن كار بپردازد اين مثل را ميزنند.
روزي نزديكهاي ظهر شخصي كه وارد آبادي دوستش شده بود به او برخورد. آن شخص اهل محل پس از احوالپرسي، رفيق تازه واردش را براي ناهار به منزلش دعوت كرد و آن مرد هم قبول كرد.
هر دو سر ظهر وارد منزل شدند زن به شوهرش گفت: «غذا به اندازه كافي نداريم» شوهر فكري كرد و گفت: «هرچه غذا داريم در مجمعهاي خالي كن تا ببرم سر سفره» زنش گفت: «آن وقت بچهها بيغذا ميمانند».
مرد گفت: «من فكري كردم، غذا را كه بردم چند لقمهاي كه خورديم من خودم را كنار می كشم ميهمان هم مجبور است دست بكشد. آن وقت بقيه غذا را ميآورم براي تو و بچهها» زن تمام غذا را در سيني خالي كرد و مرد هم آن را سر سفره برد و دو تايي مشغول خوردن شدند. ميزبان چند لقمهاي كه خورد دست از غذا كشيد و گفت: «من خوشدم بس» ميهمان زرنگ كه از رندي ميزبان سر در آورده بود گفت: « من خو ميخورم تا شوهس » و همچنان به خوردن ادامه داد.
ميزبان كه ديد ميهمان بيتوجه، مشغول خوردن است و غذا هم دارد تمام ميشود پيش خودش فكر كرد: حالا كه بچههام بيغذا ميمانند چرا خودم گرسنه بمانم و گفت: «من هم اشتهام اومد پس» و دوباره پاي سفره رفت و با ميهمان بقيه غذا را خوردند.
منبع:iketab.com
تعداد بازديد : 1060
تاریخ انتشار: چهار شنبه 17 آبان 1393 ساعت: 3:38
برچسب ها : اشتها,دوست,




ضرب المثل از گردنم بیفتی انشاالله...
اين جمله، هم مثل است هم نفرين و قصه اي دارد
ميگويند: پيرزني بود سه پسر داشت و دو تا عروس، اما پسر كوچكش هنوز زن نگرفته بود. اين دو تا عروس هر روز به نوبت مادر شوهرشان را كول ميگرفتند و كارهاي خانه را به اين شكل انجام ميدادند چون كه ميترسيدند اگر مادر شوهرشان را زمين بگذارند و مواظب حال او نباشند پيرزن نفرين ميكند و شوهرهاشان عاق والدين ميشوند.
تعداد بازديد : 947
تاریخ انتشار: چهار شنبه 17 آبان 1393 ساعت: 3:39
برچسب ها : گردن,زن,




ضرب المثل من هم تو همان فکرم
اگر كسي كار احمقانهاي بكند كه بر او نكته بگيرند و جواب قانعكنندهاي نداشته باشد به عنوان اعتراف و پوزش خواهي ضمني اين مثل را ميگويد.
ميگويند مردي براي دزديدن هندوانه و خربزه سر جاليزي رفت و مقدار زيادي هندوانه و خربزه چيد و توي گوني ريخت. وقتي كه خواست در گوني را ببندد جاليزبان مثل اجل معلق سر رسيد و پرسيد: «اينجا چكار ميكني؟» مرد گفت: «والله از راه ميگذشتم باد سختي وزيد و طوفان مرا انداخت توي جاليز تو» جاليزبان پرسيد: «خوب هندوانه و خربزه را كي كند؟»
مرد گفت: «طوفان ميخواست مرا با خودش ببرد من هم هر مرتبه دست ميانداختم و هندوانه و خربزهها را ميگرفتم يكييكي كنده ميشد» جاليزبان باز پرسيد: «همه اينها درست! كي آنها را توي گوني ريخت؟» مردك فكري كرد و گفت: «والله من هم تو همان فكر بودم!».
منبع:iketab.com
تعداد بازديد : 967
تاریخ انتشار: چهار شنبه 17 آبان 1393 ساعت: 3:37
برچسب ها : فکر,هندونه,




ضرب المثر شق القمر کرد
ضربالمثل شق القمر کرد
هر گاه از شخصی عمل خارق العاده ای و غیر قابل تصور سر بزند از آن به شق القمر تمثیل کرده می گویند : واقع شق القمر کرده است.
یکی از مهمترین معجزات پیغمبر شق القمر است که روایت می کنند عده ای از مشرکان قریش مجتمعا خدمت پیغمبر رسیدند و گفتند: " ای محمد ، اگر در دعوی نبوت صادق هستی و عمل تو سحر و جادو نیست هم اکنون ماه را در وسط آسمان دو نیمه کن تا ما به رای العین شق القمر را ببینیم و با رسالت تو ایمان بیاوریم زیرا شنیدمی که سحر و جادو فقط در روی زمین امکان دارد ولی در آسمان موثر نیست . " در آن هنگان مردم در منی بودند."
پیغمبر اسلام دست به دعا بر داشت و از خداوند مسئلت کرد که این آخرین حجت رسالتش را با این قوم مشترک نشان دهد تا شاید دست از عناد و لجاج بردارند . بلافاصله وحی نازل شد که ماه در اختیار توست و می توانی آن را دو پاره کنی.
پیغمبر اکرم (ص) به روایتی انگشت مجسمه اش را به جانب آسمان دراز کرد و ماه از میان دو نیمه شد . " در آن هنگام که مردم در منی بودند به طوری شکافته شد که کوه حرا در میان دو پاره آن که مانند دو شعله بود می نمود . "
منبع:www.100100.ir
تعداد بازديد : 1020
تاریخ انتشار: چهار شنبه 17 آبان 1393 ساعت: 3:37
برچسب ها : شق القمر,ضرب المثل,




ليست صفحات
تعداد صفحات : 1 صفحه قبل 1 صفحه بعد |